به گفته فولتز، این طاهره بود که در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.
درباره وقایعی که در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کردهاند. بر روی بسیاری از جزئیات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد. نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کردهاست. ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز میداند.
در باره اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجمآبادی گفتهاست که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود. ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.
در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و قدوس از سوی دیگر که محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود که این آئین در قالب جنبشی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب (روبنده) حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود. این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.
حضور طاهره بدون روبنده در جمع مردان، موجب اختلاف میان بابیان شد. ادوارد براون گزارش میکند که گروهی از بابیان به آنچه میدیدند باور نداشتند و گمان میکردند که حجاب قرهالعین فقط کمی «لغزیده» است. گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری قدوس با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه قدوس را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست. بهائیان مباحثات بین قدوس و طاهره را هماهنگ شده و قهر آنان را ظاهری میدانند.
طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلق
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:
,
توسط امیررضا و پوریا |
نظر بدهید